"ما وقت زیادی نداریم. شما بچه ها بهتر است با دقت به من گوش كن." الكس بلعيده، دانستن اينكه چه نوع عكس العمل اين ترفندي است.
"اين چيست؟ نه، گوش کن، الكس. من میخواهم شما قانونا مسئول شما!" رنه - ديكر جزى نمانده، در انگشت او.
"من هستم!" مرلين مونرو حرفه اي آغاز شد. الكس برگزار می شود.
"آن را نجات دهد، و هم تو. این نبرد نمی کنید و می توانید آن را آشكارا ببينيم. آنها مى خواهند مرا. من سیب زمینی داغ در اين بازى و میدانید. من خیلی خوب است و در نواختن را دور نگاه دارد. من مدتی است در اطراف جهان 2007 تمامی زندگی من است. دقیقا کاری که من میخواهم بکنم. من آن را بر عهده خواهد داشت. اين برادر و مادرم به آنجا، فهميدی؟ من واقعا نمیدانم که چه اتفاقی برای مراقبت از من را...
"الكس، گوش کن، رفیق، هیچکس دیگری قراره بميرم ..." رنه كه صداى لرزان بود. او به سختی توانست حاوی اشک است.
"کرده باشند نه! اين قطعا نخواهد کرد. سوگند به خدا، من هرگز دوباره دفن برادرم. شما باید به دردت پاهایم مرا متوقف می شود. این انتخاب من است. مسئوليت من است. بقيه اش به شما بچه ها. در اين نمايش بازي کنم چون من می توانم. اما فقط تا وقتی می تواند در محافل در حال اجرا است. همه اين ها را از اينجا بيرون بر کار تیمی است. داریم که این بیرون بکشید تا خاموش شود. ته انگيزه هاي آنان است. تا قبل از اين نيمتنه Durango در شعله هاي آتش مي رود." الكس سرى است. اين كار انجام شد. او ممکن است بميرد، اما، حداقل، باید بگویم چون مردن یک انتخاب خود برای یک بار. او سرش را تكان داد.
"تو برای گمراه خواهم کرد بقیه ابديت اگر نمی شود." او با خنده مى انداختد كوچك است.
رنه سرى، قادر به حفظ خود را فرياد زدند.
"باشه. قول مي دهم، الكس. اين...اين خوب است.)).
او سرى است.
"ببینم، بارمو بايد ببندم، آره ببندم دور...
"صبر کن!" رنه L.l و قدمهای آنهاقدم گذاشته است.
"تو بیش از این احتیاج خواهید داشت، من فکر می کنم. مادرم به نظر شما نوع خاموش غلطک coaster وقتى او گفت همه آنچه را كه او مى فشردم سشوار را به الكس را در دست داشت.
او يكي از آخرين لبخند آرام لبخند زد.
"مراقبت از مادرم، مرلين مونرو جديد من است." در اين فرمان است. مرلين مونرو احساس درد معده سوختگی مانند دلش مى خراست يك باتری های یک مشت از بلعيده است.
"تو فهميدی، مرد".
او دو تا پله برقي، به حيث فك.
"هایت! Morons! آیا شما می خواهید یک تست gerbil؟ بیایید و مرا بگیرید!" هدف گلوله در هوا است و چيزي جز آتش خاموش را دور خود جلب توجه است. ديگر صداي فرياد از سايه هاي برقي است. سگ اتمامجوئى سفلإپوشان. متوحش بود، ناگهان با ديدن چيزى نمى توانستند، بلندگوهايی الكس به فروپاشي جنگل است.
اين آشفتگي و پريشاني، مرلين مونرو تقريباً فراموش شده بود با ماشین به او توكل است.
برو پايين!" پريد و رنه او میخواهد چهره او كوبيدند. در آنجا بود كه گويي لحظه اي سكوت شايد بيم داشتند. بعد آن اتفاق افتاد و صدای بلند شد حس کردم بیشتر از آنها شنيده بودند. گرد و غبار، يخبندان، درصحنه چشمك مي زند ريشه درخت و سنگ آنها را پوشانده بود. آنها نهفته در تاريكي آوار شد. گوشهایتان زنگ میزند و آنها بودند که نه تنها قابل فهم بود صدا شنيدند كه به آنها به صورت خودآگاه محو شد.
فصل 9:
بیدار شدن در جنگل به او توكل است نه به ضعیف است.
مرلين مونرو در جشجرى او شدم. نكاهى به رنه متوجه نشدم که دروغ میگویی و رويثس را از روی برگ های نيمه سوخته بود.
"در آمده است. من نمیدانم چکار کنم. باور كنيد يا نه، من این کار را قبلا کرده ام".
مرلين مونرو چند رسيد و از اين خاكستر با سرفهاتان بالا میآورید او مالش را در موهای بلند و چهره شان است. سپس او را از هم دريد و آنرا از طريق دويد كت خاكستر شد. او هم بر آن را فراگرفت و به سرشان را برای آن اجرا کنید.
جنگل با دود سياه بود. یک چیز دیگری هم واضح است كه در آن آتش است. نه فقط در انجيل تاريخ اسبهای عربی محسوب می شود - است. مرلين مونرو ماخ 1 محبوبش را از دست داده بود، روح القدس در اطراف 45 دقیقه پیش بود که احتمالا همان زمان بادكش ترجیح دهد.
آنها متهم به هراس از جنگل، بدترين است. Camaro نقره در يك شكارى رها شده بود، بر سر آن تبديل شد.
"نه!" رنه غفلتاً به زانو افتاد و او را فقط به عنوان يك سلسله شعله بيشتر صرف شده است و شاخه درخت در هوا معلق شده بود که کجا ایستاده است.
"جیپ معلق معلق خورد روی هدف بوده است. بسختي آسيب ديده بود، حتي قبل از شروع آن، سوزاندن؟ در آنجا ما میخواهیم یک کت و چکمه توكل دماغم را با یک جفت دست کدوتنبل کبابی که حرف نداره. به نظر میرسد Nicky تصميم گرفت تا حسابی به جنباندن فرشهايي اين دلقكها" مرلين مونرو به Camaro دويد. اگر یک توضیحی برای جایی که پسرش گرفتهای جعلي اعضاي بدنش را براي توليد چنين ركني در نوبت کار کند که در وسط و در حصار ديوانه اش فرار كند.
تنه را به پایین هل داده بود اما نه قفل شده است. در داخل يك برهم زدن انواع کیسه فریزر حاوي-
"آه خدايا!" مرلين مونرو فAو. او بي درنگ آنان را به رسميت شناخت.
"بقاياي انساني است! ديدن اعداد در دو طرف کیسه ها. برچسب های خاص هستند. آدم تصور نمىكردكه شوخىكنندگان اين پاره از اينكه امكاناتی برای شستن مرده محلی به این چیزها. همسرش را در نورديد. كه بايد به تو بگويم.
رنه که ناراحتم میکند و چشمان سبز او در اطراف دهان است.
((Ehem، باشد. بايد آن را به من بگو كه اين مردم هستند كه نياز به معتقدان به نام كوپيد مورچه ها؟" آن احساس ! رسنگى و مشت او را بفشارد.
"خب، اين هم بود. خواستم بگويم كه آشكارا adrenal بسیار موثر بوده باشد پس آنها ميخواهند به تنوع آزمايش گسترده تر است. به یاد همسر اسپينه چه چيزى بگويد كه چگونه جسد او را شفا قبل از تجزية resuscitate سعي كردند؟ اين قطعات از مردم..." مرلين مونرو احساس نکردم مثل بقيه لازم بود توضيح مي داد.
- از اشتباه در تعداد سطوح." رنه دهانش را پوشانده بود، مبارزه با اراده آهنین به استفراغ شود.
"بله. این چه نيک نيز قانع كننده مجموعه یک دست و پا و چند femurs جعلى خود را پر كنند و به هنگام مرگ با مجازی. ببينيد، تنها بخشی از آن را در اتومبیل به سوزاندن لاستيك هستند. بدن را كه در داخل آن با تشکر از همه آلودگی ها این است که الان برای آزاد شعله پس چرا سوخته؟ منظورم این است که آن فقط ميتوانست قربانى او کت و چکمه او را پر كرده اند، در حالي كه بايد با سوزاندن و بنابراین فقط في البداهه بود. ببینید، یک اتومبیل آسیب دیده نمى شود، از اين شغل را كنار بكشد آسیب کجا جیپ معلق معلق خورد، آن را در سر دارد." مرلين مونرو تكيه كرده، از طريق پنجره سمت راننده هيبهه دستيهره را به او سوء ظن را تایید کرده است.
او آن را پارک کرده در نوک این تپه بر آمدن آن را در بالا آوردم اینجا و خلاص..." مرلين مونرو بود بيشتر به نجات او بيش از يك كارگر ميجنگيدم. او مي دانست كه چگونه به دنبال علائم حضور شخص، حتی اگر دهها سال مفقود بوده است. حالا یک بچرخد، تپه دوباره ديدمش.
"ببینم، برهنه غذاسازهای پهلو. او لباس های لازم را در برداشته شد، استفاده از آنها را برای آسیب به عناصر صحنه و لباس واقع در صفحه مجازی. سپس ماشین را هل داده بود و خانم اسپينه به او كمك كند. اين يك زن است كه كفش است. ببینم راه شکل گرفته است؟ اين هم تازه هستند. آنها مي توانستند نباید بزرگتر از يك ساعت ديگر به معنى اندكي پس از آن اتفاق افتاد، او خود را کنار کشیدیم خوشخو فرار كند. بايد فرض كرد كه شعله هاي آتش را از اين هم فراتر خواهد بود بالاخره ماشین آسیب وارد شود. آن منجر خواهد شد. دكتر اسپينه سريع به فرض شده بود که او صرف شده، برو ببينم." مرلين مونرو به خوشگلى نجود. او پسر باهوش خیلی ترسناک بود.
"زن گفت، با آنچه درباره پاک کردن با آتش نمي دانيم چگونه بايد يك جسدي را شفا از آتش سوزی آسیب وارد نشده است. توضيح دهد كه چرا قسمتهای بدن از سوزاندن تمام قربانيان بودند. چه نيازي به تحقيق كنند." رنه خنديد. در واقع اين استراتژي شگفتانگيز بود.
با خانم "نيک و همه مرده فرض اسپينه اکنون معطوف به الكس قطار است. که چه Nicky بخواهد. از الكس به خطر نزدیک تر است، فرض بر آن است که نيک ديگر در تصوير را بهتر از او می تواند محافظت کند، چون او نمى ديد كه او به دادش رسيد!" مرلين مونرو بود كه آن را با هيجان رقص حالا.
"الكس است استاد دور نگه دارد. هر Nicky را به يكي از اين بچه ها را بالا برد، او می تواند هر وقت كه نياز دارد!" رنه نگاهى به پشت سر را در طياره، درخشان است.
"من به الهام گرفتن از اين اشتباها بازمانده، خانم." مرلين مونرو Vierra Eyed محتویات آن را دوباره به عنوان تنة بعضي نكبتبار طرح توطئه اي كوچك در ذهن است.
- شما از دست دادهاید؟" ابروها را به رنه گيسويش را در بياورد.
"گاهی اوقات انجام عمل خوبی داریم که به تظاهر در واشنگتن دی. من اینجا یک جرقه اي قديمي كه مي توانستند به ارتش خود را با استفاده از برخى اسپينه بغداد را به شعله آتش است. سعی میکنم و درک نمیکنم. مرا در نظر بگيريد كه ملكه در اين الماس است و شكستن گردن اين پول را اجرا کنید. آیا می توان به ملكه دلها و خانه شما چیز مادر، دختر است. پسرها هستند که لازم است شما چکار میکنید.
مرلين مونرو تلفن او را بیرون کشیدم. تعداد ارتش بود. او نه ساله بود، اما نو بود. ديكر از خواهرش است. شده بود چند ماه پیش، اما در يك لحظه ضعيف در اين باره فكر ترجیح دادن انگشتر را به او داد.
حالا او دقيقا مي دانست چه بكند. او به خودش لبخند زد. این سرما خورده بود.
نه به عنوان بچه شما چرخش سرد نام فرانكشتاين تبديل شد. يك زن فقط يك چيز را به تحقير مي بوسم. اما يك مادر است که ترور مقدس را تحقير حتي شيطان مائل به طعمه خواهد بود.
فصل 10:
راه رفتن گذشته بود كه الكس محبوب جدید در نوار Durango، کلاهک را بر صورتش کشیده بود. نور از رقباى خود را در چشمانش درخشيد چه شورانگيز است. او ناگزیر هستیم سر و دستها را به صورت خود رهاني جيب است. لازم به جيك جيك را فشار دهید. به يقين آن Nicky و مادرش هم آن را از جنگل خارج شد.
او به سختی از بین گرفتهاید ترجیح مي دهند. آنچه ديده بود، کافی بود تا او را به گور اوليه است. خیلی زیاد بود. اين اقدامات كه در آسمان ها بودند، هرگز نمي توانست ببخشد.
برای فشار به مردم نزدیک شود، تلويزيون را در نوار ابزار موجود می باشد. یکی از آنها را از تماشای پیاده رو را که اغلب متوسل به گرد آمده بودند انجام شد، اكنون به عنوان نوار انداخته است.
صفحات در پشت صحنه ای از بازی صحنه ای از نيک عجيب بازيابي در درياچه Nighthorse درخشيد. صفحه نمایش از کیفیت پخش عمده را نشان می دهد که درحالی بود که مصاحبه Riggs بودن است. ظاهرا حساسیت بزرگ او بود.
"بله، ما آگاه ساخته بود كه نيكولا Avalon و روی مین رفتم بیرون از جعبه است. اما با متخصصين مجرب و مدافعان اين شهر دوست داشتني ما انتخاب كرده بودند به عنوان يك جسم هوشيار رسمى به مردم جلوگیری کنید دقیقا چه اتفاق افتاده است. شير دهشت. واقعيت اين است كه كودك خودش ظاهر شده است و بنا به ادعا هشدارها براي دومين بار است كه هنوز رازي به نيروي پليس است. ما از بعضي tipsters گمنام به جلو بیاید همه چیز را بر گردن دكتر مرگ محلی است که ميا ردکرد." در اين لحظه رئيس Riggs بيان ملحوظ و تمرين بود. الكس به خودش لبخند زد. او مى دانست كه اين بدين معني بود كه مرلين مونرو و رنه آمده بود با نوك شعلهورش كرده و نقشه هاي اصلي آن را قطع كرد.
- بله، اين ورزش زيبا، فکر نمی کنی؟" صدای آشنا در كنار او سخن گفت.
الكس تبديل به چهره زني كه او را به راه درست elbowed پنجره آن رنه، هويت او را بيشتر پنهان Stetson قهوه ای است.
"تو!" الكس مى توانستند او را دلدارى داد.
"تو هم رفیق است. او تاثيرگذار است." او را ناديده گرفت و فوتش را در مشت بگیرید.
"آهای دوست من، اين است كه در آنجا بود. او که یک پسر در حدود سن شما. اگر زندگی شما را برای مدت طولانی، شاید دو تا از شما منتظر میمانیم." رنه شروع کرد حرف زدن در نوع سخن گفتن دو تا نوک الكس خاموش بدون اخطاردهنده کس دیگری است. او به دنبال چشمان خود را به جایی که مرلين مونرو نوار نشسته، مدفوع برگزاری یک مهمانی برای مته کاری و كفشهاي پاشنه بلند كفش او را به كف linoleum.
الكس تبديل به رنه گيسويش در ابروان درهم مي آميخت.
"او را به سختى بود چون پسر متولد شد، او را مى شناسيد؟ او يك برادري كه خواهر دوقلو زاد. من حدس میزنم رفت و در آنجا به ملاقات با پدرم صحبت کنم و از آن خارج شد. او نيز مانند احساس شرم و تقصير او بود كه يكي از كودكان نمى سازد. او فكر مى كند كه از پدرم نیاز به تمام حقيقت را بداند و یا آن دیگری بد." رنه کارما مالش پشت گردنش، كه اميدوار بود او را در دو گفتار به قدر كافي قانع كننده بود.
هر دوی آنها دو به تبادل اطلاعات در اينجا زياد است. الكس لبخند زد و سرى كه فكر خود را بيرون در دو حرف بزند.
"من متاسفم كه آن را بشنوم. بله، من ديده ام که سهم من از اين چيزها خيلي وحشتناك بود. من در جنگل بود و من یک بار شاهد جنايات فجيع، يك جنايت است. واقعا من بيزار و ايمان به بشريت است." او به پایان نمى بود. اين بود كه ناگهان با قطع پخش زنده + ویدئو در حال گلوله در پشت يك وانت خبر داد.
Nicky تكيه كرده نزديك به دوربين لبخند چراغ ها را واداشتند كه در تمام دستگاه های دیجیتال
"سلام، ستايشگر Durango عمومى است. نيكولا Avalon نام من است. بله، من 7 ماه پیش درگذشت، در vehicular آدمكشي و همچنين چند ساعت پیش در ته درياچه Nighthorse. بله حتما، من دوباره زنده شد. من قربانى اين جنايت نيست بلكه يك برنامه علمي آزارجويانة كه حواس پرتی شما خیلی بالا در جامعه خود است.
نگران نباشد. من يقين دارم از اين قوا Riggs خواهد توانست به شهر امن و ایمنی ملکي گرفته خواهد شد توجه وقتی کل پرداختن به اين تهديد است. من حرفتان newscast شما را برای ارسال یک پیام خصوصی به يكي از بازيكنان در اين بازي مرگ است.
دكتر لوسين سويفت. من مطلع شده اند که توسط یک منبع خیلی موثق- " Nicky تكيه كرده سرش را از پشت نشان می دهد که همسر اسپينه کجا نشستم تا او را دست بسته در جهت مخالف روي صندلي.
"قربانيان ديگر شما کجا هستند. برخي از آنان نه در بهترين وجه خود فراست و بیشتر خوشحال خواهد شد تا به من کمک کند که موجب درد نامحدود است. من آمده ام كه از وسايل ايمن ميآرامند snitch كوششهايي كه براي اين مردم مظلوم را از حبس تو مرده است. تو و اين همه رنج Durango طلوع از شهود اگر خودت هم به نوبه خود در ظرف 48 ساعت".
اتصال را قطع كرد. دوربین سیاه رفت و برای چند لحظه روشن می شود و بعد دوباره به ديدگاه رئيس Riggs ايستاده شب خبرنگار Pickler استامبول اتحاديه خبر داد.
"آه خداي من، اين اتفاق است." الكس پوشيده از دهانش را در لرزش دست است. رنه يخره به او، او را در حال احتضار مغز دستگیرم نشد.
فصل 11:
مرلين مونرو را در وحشت و تقريباً خيره بر تام كالين دیدید او را به جلو برد. اين وضعيت تنها ناقدان گفتندكه عمل را به صورت پيوسته و کلاممان آشفته تر از مکان است. در اينجا Durango انسانيت شكست خورده است. حالا تمام شهر را ببيند و پس از آن به زودی به بقيه ايالات متحده است. پس از آن جهان است.
او از اين زيباييهاي شما شدم." صدايش او را وحشتزده و او را با خود به خانه را از همه جوانتر بود، روز گذشته در همان نفس است. مرلين مونرو به دور او تنيده در مدفوع است. در آنجا ايستاده بودند، حالا قدیمی تر اسپينه ارتش است، اما هنوز هم فقط به زيبايي او رفته بودیم. وي پوشيدن کت را از مانتو. این قلب او را بچرخانید.
"ارتش ..." نام خود را به عنوان بر گلويش نشست.
"برای من مرسی میخ زنگ زده است." ارتش bartender ناديده بگيرند و نشستم، تكيه بر دستها را به نگاه کردن به چهره مرلين مونرو بود.
"در آن بسیار طولانی شده است..." صدايش پاهايشان است. او از نيش آن را بلعيد. او با تبسم، به عنوان نوشیدنی در جلوی او انداخت، يك مشت قبض را در نظر بگیرید و به او با چشمان حساس و سعیم مدتی بخورد.
به سوى آنان را از جايی پشت گيشه، غمگين از عقاب " riffs" شروع به نمايشنامه را آصان مىكرد. مرلين مونرو بلعيده و ارتش را به عنوان مراقب Hemingway یک کشیده را از جیب پیراهن، كلاه بر سر قطع شده و با یک خانم میخ فایل است. حس كرد كه گلو را محکم بگیرم او را به عنوان پسر بد gaped جلوى سودمندتر بود پس چرا او را در بلند مدت جذاب روز رفته است. همينجاست كه يك مسابقه ریخت و روشن آن عليه ضد پشته ريختم، به روشنایی با پاي پياده به عنوان سيكار خوشگلى نجود در شعله آتش بود.
"شما به من خیلی شکسته شد. بله، من میدانم که با این چیزها را جدی Nicky پژمرده است. به من اعتماد كن، اين نظر من است. سعی کردم او را نجات دهد."
البته، او را باور نکرد. هيچ كس به او اجازه می دهد تا تبديل به نام فرانكشتاين را غولي چون "سعی داشت او را نجات دهد". مریض بود و بر عليه قوانين طبيعت است. او احساس خشم مانند هاری نزدم ساییدن در گودالي در معده است.