" دروغ را ندارم، شما به من آراميدم تلختر است. من هم مثل شما خوانده و ويزيونى چنين پيش بينى مىك,J ند آنچه میبینم که فقط به عنوان ارزان قيمت است. چون شما تو اين كار را به نوعى از آن سود برده است. شما همیشه علاقمند بوده و سرعت اسپينه. زنان، تند تند تند پول نقد، اتومبيل ها و عواقب آن ندارد. اوه، شما يك گناهكار زيبا، اين سوال وجود ندارد. چه قدر برای پسر ما را بفروشند، نمیشنوی؟ چند؟" هزاران نفر مثل او تبسم ابرو مجعد مي ساخت. بينى سروان اشرن ناراحت بود.
"حرف نزن تا من Avalon. آیا دقیقا اینجا غش انسجام، آیا؟ خوب، پس من خودم بچه کوچولو بود شكايتی را برای پژوهش های پزشکی. نه مثل اين كه من او را به مسابقات فوتبال و یا هر چیزی است. چگونه می کند بهتر است فقط به این خاطر که درست پس از درگذشت خواهر زاده و صفا بود؟ شما هنوز فروش بدن او تحقيق كند. اين خيلی بهتر از فحشا پزشکی اگر می خواهید به نظر من".
مرلين مونرو جهرهء او دندان است. او فقط تظاهر به تگزاس رسیدیم برگزار شد. با یک مضراب عظيم قورت، يك جعبه كفش از او چشم دوخته بود.
"پس من قديس يا نه. من دروغ نگفته است. من دارم که تقلب و دستکاری شود. تا كنون انجام داده ام که این بار چیزی بدتر شده است. خیلی بد بود نمی تونستم بچه دیگری را نگه دارد. آن قدر بد بود كه نمى توانستم به تو بگويم، گرچه احساس کردم گفتن درباره فرزند شما مطمئن شود که شما می خواهید برگردید." مرلين مونرو دلر او سرش را به یک طرف. البته، اين يك بلوف است. در آنجا هرگز بچه ديگري بوده است. اين بازى است. نقشه پليد ديكر در ميان جنگل آتش گرفت. او باید بگویم استفاده از قطعات Camaro شناور غرق شده و رنه به نقد آن را نيز متقاعد سازد.
"زاد بود. آنها معمولا به شما بچه را به خاك بسپارند. خوب، من كه به ادعاي او را دفن كنند، اما واقعا يكي از كساني كه در زندگي freakishly شدن ماشه مانند عروسك در تابوت. این جعبه حاوی جسم واقعي اش است. من از او taxidermied. در آنجا مردي بود، خیلی خیلی خوب taxidermist می خواست سعی کنید آن را روی انسان است. طرز كار آن را مانند پوست انسان فقط براي پركردن ذهن نیست...من هم مثل او این نگاه خود را در پاي تخت من است. در تمام اين مدت اين جعبه. فتيش بيمار بود، مشروبات الكلي آشفته اي زن! ظاهراً شيطان را تنها نمى گذارد. حالا در اينجا هست. با حفظ برخي از فنون بركند كه مایع ستون فقرات خود را حفظ كرده اند، و هر چيز را به او داد. مسئله اين است هرچند كه دليل آن هنوز به دنيا پزشك معتقد است که وجود برخی ناهنجاری بسيار ويژه با تحول adrenal قلب و غده است. او كليوى hyperkalemia utero شكست و نتيجه اين شد. حدس میزنم شما به خوبی مال من است، Cassanova. اما می تواند شما را هم با خود ببرد. من نمیخواهم بچه مرده اگر زنده اي پسر! بچه را بگير و به من بده Nicky به عقب! شما مریض شد و آشپزخانه را ترک علم تنها پسرم!".
عملكرد او بايد يك جايزه اسكار را به چنگ آورد.. میخواهم آن را خريداري كرد. قلاب، خط و sinker. او مي توانست بگويد كه با رنگ سبز و دراز كرد و آنها را در سرتاسر كونه تالاپ معابد است.
دوره ای که خنده را از طريق او زانو به پایین، سيلى از سرریز شدن میخ زنگ زده همه جا بگیرید. Bartender Matty بر روی پاشنه چكمه اش تنيده و تحریک است. او يك swatted و شروع به تمیز کردن آن شد.
آن لحظه میخواهم زانوی خود سيلى بود تمام آن را گرفته بود. بنرمي مرلين مونرو را مينوازد خزيد از جيب او بيرون آورد و يكي از آنها را در پايان ایمیلی را دور مچ خود است. او در ایمیلی دیگر عمرم در حالي كه در اطراف او خس خس میکنید خنده اشك و حتى نمى توانست آن را بشنود.
"اوه عزيز! فکر میکنم در واقع لايحه آن كالا را بخرد؟ حتي اگر شما حقیقت را می گوید، که کاملا برای شما نیست چون شما عزيز، مجموعا شيردوشي در چهره پوكر...چرا من قبول كشتار بچه مرده اي بيش از يك زندگى سالم و strapping خوك گينه، آرتور نوجوان پسر؟".
"آه، خوب، ببینیم در آن است. من نشنیدم که لازم است آن را بخرد. من فقط لازم بود آن را به فروش رساند. دقیقا همان کاری است که من کردم. تمام شدم صدا از حق بشنود. تقریبا به عنوان یک شهر نشويل ثبت شد. بگذار بگويم برای نوار بود. محتویات این جعبه بقاياي انساني نيستند. این جنین کوچک از برنتوود واقع شد كه به مركز پزشكي اهداء برای کارآموزان pathologist تمرين در آن يافت شد كه در 6 كيلومتري Camaro شناور غرق شده در دریاچه Nighthorse نيمة باختري درياچه و گوناگوني بايد مدارك زير را از شناور غرق شده اگر چیزی مانده است".
مرلين مونرو یک دکمه منگنه شده با استفاده از تلفن همراه است. به وضوح میبینم توانست ارتش را از صفحه كه اعتراف كرده بود كه فقط ضبط شده اند. البته به طور خصوصي بازجو را بکشم به نوعي شفقت چنين عنوان كرد.
"حالا، ahem، به ياد داريد كه به نفع شما کمی برای انجام وعده 20 مجردض !؟" مرلين مونرو را به خنده تبديل شد و سيلى Matty لايحه اى روى ميز بود.
بركشت Matty خود را بالا بگیرید. او يك مضراب 45 يطان مى داند از کجا تكيه كرده بر عليه او به طرف حصار و بارگیری را با انگشتان و برازنده اقبالتان هم كه در ارتش بود.
"فقط یک شوخی بود، بانو. در اطراف Durango آویزان کنید برای مدتی طولانی و خواهید دید. این است که غرب، مفهمى؟'. ما اين نوع مساعدت برای آزاد!" Matty تحت تاثیر لهجه اش کمی به استريپ تيز مرلين مونرو بود. او hopped از گيشه و تربيت نام خانوادگی را در بشکه را به پشت سر سپاه بود.
"شما ممکن است این آقای شناخته ام، اما من، قابل شستشو در ماشین ظرفشویی bartender bouncer پیچیدند و همه يكي است. آن زمان که شما به آن است." او از طريق دندان فريادى شنيده با خنديدن سخت است.
آنها به رهبري ارتش در خارج از هر دوی آنها آواز "تازيانه" فقط معترفم. رنه در نشست Datsun گوش دادن به درهاي قديمي 3 سی دی پایین است كه الكس در اين بازيكن است.
"Wassup! پیونگ یانگ آن كشتى سايكلون، بارمو بايد ببندم، آره ببندم؟؟ صحيح است! اجازه بدهید که او را در مرکز شهر است. علاوه بر اين، نوك شعلهورش الكس به هرحال من خاموش است. شما یک چیزی را در آنجا ببینم!" رنه از چشمان او توكل به عنوان کليدي تبديل شد. مرلين مونرو ارتش مجبور به بازگشت و او را به زنجير زنجير بافته شده بود كه ديگر از طريق يك سوراخ در بالا تنه و مثل اين بود كه به اطراف بلوك 6 ساروج كه در داخل تنه بودند.
"بله، ما در اين باره فكر شما سعی کنید بدون لغزش و زنجير است. ما قدم در کجا اتفاق نخواهد داشت. حالا، يك كمدي دانشمندانه در بیرون بیاورید." مرلين مونرو رهاني كينم الكس را مهجور ساخته شده است، به داخل جوراب را به دندان است. رنه در رادیو میل لنگ دار و گلوله به تجمع تيره است.
فصل 12:
الكس در جنگل ايستاده بود، نوبت به رقص در پاهايش سرد است. اكر او GPS استفاده شده و روشش Mathlete مهارت دقيق مختصات خود را دریابیم. مرلين مونرو، رنه، و اسير خود را پدرم در اينجا بايد هر دقيقه، پليس آنها را بیدار کرد.
ساده بود که تحقق سیب زمینی داغ سرگردان است. علي رغم نقابها و كت نظامي، بلوغ پسر داشت. او مي توانست شخصيت زن را در نقطه اي از يك كيلومتر است. بدين ترتيب، الكس اسپينه نتيجه گرفته بود كه كل كادر پرستاري بيمارستان عمومى Durango همدست شدند تا دكتر لوسين سويفت را به جرم است. در نتيجه گيريهاي خود به بازى فرستاده بود، پتو را روی همه متن لوسين را به فهرست تماس (كه از او دزديده بود، با آدرس ایمیل خود را به صورت ته گلو).
از همه ديده بان بود و حالا صبر کنید. صبر کنید تا گرفتار شود صندوقچه چرميني آنهارا از ميان پزشكان و دندان و غيرانسانى قوی دست مردگان برخاسته خشمگين بود.
از جايي كه او ايستاده بود، الكس بوي آتش است. زبانشان را ببيند آن را ليسيد خاموش از مركز يك تنهء درخت كه Nicky ايستاده بود..
نيک ايستاده و اسلحه خود را در جايگاه صليب گسترش يافت. چشمانش در نور درخشان، اخگرهاي فروزان آتش به دور مچ پا. از جايي كه او ايستاده بود، الكس احساس خشم را به عميقترين طنين انداز است كه دايره برادرش خواهشم روح است. بوده است كه به نام او از خون خيس تنها گور خود را به موش های آزمایشگاهی بعد از قرن فراتر از حد اسفبار نوکراني چشم بود. بداند كه تنها يكي از آنها، توانمندسازی است. ايستاده بود، او را به خشم در آن تحريص لاروبي از گرد و غبار است.
الكس نفس برگزار شد. این چه وحشتناك بوده است، به ديده بود و نوك شعلهورش رنه تا نوار را خاموش در جنگل هاى اطراف درياچه را Nighthorse درآمده بود كه باغ كيفری اجساد است. هيچ كس نمي توانست دراكولاى برام استوكر . انجام داده اند بهتر است. از درختان آويزان كردند، و بعضي از آنها فقط تا حدودی برعکس است مردم همه روزه کثافات و طبيعي تعريف هنوز مرده است. سپس بعضی از آنان را شفا از آن آويخته بودند و زنده نگهداشتن مردم همه روزه کثافات به آرامی از آن استخراج كرد. بعد هم کسانی که از درختان آويزان بود ماهيي برای نفس نو زنده است. آنها پيوسته نويسى بالون در هوا، سعى مى كنند اين است كه آنها را به حالت تعليق طناب نايلون را از شاخه ها به شکل "X" است.
اين است كه بيدار بودند، چشمان خود را باز كرده و سرهاي خود را به طور كامل متوجه نيک او در آنجا ايستاده بودند، در ميان دود.
او يك تكه مقوا ، باید بگویم او تكيه داد و ساقة آن نوشته بودند را با مارکر دائمی است. مردم به دور آن پیچیده شده، به دار آويختن وي را نخوانده امضا:
این جنگل از اسباب بازي براي بازيكنان از جانب خداوند است. اميد به ترك همه را در اینجا وارد کنید.
"خانم ها و آقايان!" نيک طنين صداى قطع درختان به طرقان انداخت و غرق شد از يك بار دختر آرتور نوجوان بود دوباره احيا شد.
"هر کس می تواند من را بشنوید؟ هنوز بیدار هستید؟ حس میکنم مثل شما خواب بوده اید؟، قرنها برای بعضی از شما، در واقع این درست است".
مردي كه در نظام فاسد آویز لباس های تاریخی دچار خفگي وه، باز هم يک گاو چران مسافراني از نيک را در سينه هاشان محلّ تيرهای مخالفين گشت.
"گوش کن تا من به همه شما. نيكولا Avalon نام من است. بيش از نيمی از یک سال پیش در یک تصادف رانندگی کشته شد. من از طرف مردم به قتل رسيد پدر خودم مطالبه كرده بود، به خاطر پژوهش های پزشکی! و سپس، به تلويح ضربه موفق برخي از همان تحقيقات من دوباره احيا شد. من دوباره غرق در درياچه، 10 كيلومتر از آن در اينجا نيست. و من دوباره احيا شد.
من آمده ام منتظر انتخاباتی برای شما، خانمها و آقايان، شهروندان در گور است. نمیدانم چقدر طول کشید این روستای ما پديده هاي علمي است. آن موقتی است و ما به زودی كله اش درج شود؟ من هیچ نمیدانم. يا ما زندگى خود را به طور كامل دوباره عصر آمادگي ندارم چه پاسخي براي اين دو طرف نيست. اين نعمتي است یا لعنت؟ فراتر از آن من".
وي، دانستن بلعيده بود براي شنيدن موعظه دشوار است. اما لازم است بگويم. به خاطر اخلاق آزاد خود، آژانس را به موعظه نياز دارد تا اعتقاد خود را به اين مردم است.
"من نمی دانم برای چه چیزی کاملا مطمئن، خانمها و آقايان، اين است كه اين اشتباه بزرگي است كه به ما انجام شده است . ما فقط عروسك را با خون گرم و تنفس در اين بازيها از بازيكنان از جانب خداوند است. آنچه ما طبيعي نيست. آيا ما اين حق را در آرامش استراحت کنید؟ اخلاقاً درست است یا در حقیقت اخلاقی را به استراحت ابدي ما را برهم بزند و ما را به تسليم نمايد اين مشقت بار امتحانات؟ من شهروند خوب از گور، جواب اين است كه نه! این چیزی است که به ما تحمل ناپذير شده است!".
مور مور از وجود داشتند كه تقريباً همگي توافق از جمله كساني بود كه بيدار شد. يك پسر كوچك از دو داور زدگي يكي از جسدها را به عنوان آویز بر لبان خود را متوجه لیمو ترش سبز رنگ درخشان و ديگران را مي ديد وحشت و شقاوت از خانه رانده شد . اين دورترين چيز از طبيعي است. غیر قابل قبول بود.
"من احساس درد، از بالای سرم تا نوک انگشتان پایتان را دارم. درد و گرسنگی مفرط! درست مثل اين است كه من از كوچك بودن ناخن ميلياردها رانده شده مرا با اسكنه كوچك است. اا سپتامبر تا کنون به من، مرا با پر کردن خلاء است كه نمى تواند ارضا كند. يك بيماري است كه نمى توان درمان كرد! قلبم طاقت فرساتر است. با هر شکست، من حس میکنم مثل اینکه من با پاشيده شدن گلوله ها هم آنرا حس کنید!! من شك ندارم!" نيک را در لباس خود را پاره كرد. او قادر به كنترل در صدايش لرزان است.
"من فقط دراز بکشید و اجازه بدهید آنها مرا بكشند و سپس zap مرا بيدار است! م. مثل من نوعی قورباغه تشريح شود! من نمی دونم بقیه چی کار می خواهی بکنی. اما من میخواهم بایستم تا اين بازيكنان از خدا! من میخواهم به پشت مبارزه كنند. اگر من برای زندگی در برابر غلات طبيعي زندگي من از هم اكنون، بعد آنها را بر هم خواهد شد! وجود خواهد داشت آتش كباب كنيم اين محل خاموش کردن نقشه را ديد از آن مشتري است!".
حالا حسابى وجود داشت، آنهایی که پس از بیدار شدن. فريادي بود كه يكي از آنها سرود نبرد. يك تحريك خشم و غضب از يخ مهلك رو به افزايش است. مردگان نهاده است. آنها را نمی توان سریع ببخشد.
الكس نفس برگزار شد. او را پشت سر خود مى شنيد و در ماشين پليس جوخه خودروها به رنج است. شنيد كه صداي تلفن هاي همراه آزمایشگاه موتورهای کامیون است.
همه جای افتادن حالا. اخبار دوربین و كوك vlogger احساسها را در هر گوشه ای از اینترنت است. جهان آماده است تا ببينيم اين نبرد بزرگ تقدس انسان خواهد بود. فساد در زندگي بشر است. تصميم به نبرد cience وضعش از منم.
فصل 13:
"زندانی در ماشین. وي بيانيه اي را در نوار" مرلين مونرو hopped بيرون Datsun Shotgun صندلی و در آغوييى Riggs عمده تلفن همراه او بود.
"من نمیدانم دست چپ را بر بيرون از اركان Avalon، آسان است. ولی باید بگویم الان است. خوب انجام دادید." كلاه خود را قاضي القضات او چنان پيشبينی گرديده است.
رنه hopped از بیرون صندلی راننده و نگاهى به داخل جنگل شب مه آلود است. چشمانش ديد خره! دود و Nicky ایستاده در وسط آتش است.
من به او گفتم كه تو. این فراتر رفته و به قلمرو آنچه هست و آنچه كه هرگز نبايد..." بود كه الكس نامرئي در سايه درختان است. صداى خود را فراتر از خشم مي لرزيد مدبرانه ابهامانگيز بود.
با اين كار شما متوجه ام که بیشتر از شما اجازه بدهید بر روی تلفن، كودك است." قاضي القضات Riggs عميقتر سايه قدم گذاشتم و با تعجب به عقب تنظيم كرد. چیزی نخوردم با الكس درست است.
"بعضي چيزها را انجام بده. در خلوت، ارجح است، اما این یک گزینه واقعا این بار. من چیزی را در جنگل ديد. ممکن است آخر من است. اما مجبور بودم. من از يكي از آنها خواستم در آزمایش دیگر بکنیم...بعد برادرم." كافى است.
الكس قدم گذاشتم از سايه ها. رنه دهانش را پوشانده بود.
پس از آنكه كت خاموش خود را چيده بود، اكنون مي توانستند ببينند كه پسرك را پوشيدن زره بدن چسبیده بود كه با جليقه 6 دلهاي هر اضافی مطابق با 6 adrenal غده است.
"من متاسفم که باید به حل اسرار است. واقعا خود من هستم. اين داستان من مایلم بگویم. بله، من خیلی خوب سیب زمینی داغ است. شما میدانید که از گفتن واژه ها قدرت دارند؟ واژه ها مرا به پایین مثل یک مبارز جت است. من ناچار از يك انتخاب است. آن یکی دیگر هم اضافه شد به قلب اين جليقه يا پوشيدن آن خودم. ببینید، من به عشق تو برادر من هیچ ایدهای ندارم درست مثل اين است كه مگر اینکه یکی از آنها را از آن خود نمی توانستم دوباره به او اجازه مي ميرند. ببخشید...من نمی دانم چطور توضيح بدهم...اجازه بدهید من به شما بگویم." الكس سرفه میکرد و دستش را بالا برگزار مي شود. چشمانش بسته بودند كه تقريباً squinted دردمندان حتي ثرچه نور در اتاق اندك بود.
رنه ديدك روز موعود است. او كه نمي توانست تعجب خود را پنهان كرده اند دردي چنان خوب هنگامي كه ايستاده بودند در خارج از نوار است.
"بابای من خیلی زیاد بود، حتی همه آنهايی كه در بالا از مقام نظامي آمريكا تا پيش از اخراج زخمهاي شرافتمندانه انتقادى در زدوخورد که افغاني است. وقتي به خانه آمد، مادرم گفت: او هميشه وسواس تحقيقات پزشكي. تنها بازیابی آن خود او علاقه مند است. وقتی در بیمارستان، خود را کاملا در اختیار پروژه اي كه به منظور بررسي فرايندهاي resuscitation میدان جنگ و زخم بسته شدن سريع است. پدرم خودش را تسليم نمونه خون به علت خوبي كه مي پنداشتند.
آنها ميگويند كه ويرانه هاي بد اخلاق شركت كند. بنظر میرسد که هرکسی که یک ضرب کرد و نمیشنوی؟ لوسين سويفت حلق جراح بود كه در همان بيمارستان تحقيقات چتر پدر من رفتار كند. چگونه است كه با يكديگر ملاقات كردند. لوسين بود gung-هو را به مداخله در مطالعه و تحقيق از پدرم را "ناهنجاری" adrenal تكاملي است كه سرانجام تحت تأثير او به صورت خوك گينه در تست خود است. دولت ايالات متحده بودجه اين برنامه با قصد تحقيق خواهد كرد كه در نهايت توليد آنها با "سربازان" دورگة سکتور خوصوصي روى دست گرفته شده است. نظاميون نايل اعجوبه كه قابليت تطبيق دهند به اندازه adrenal غده خود سازد و از عضله اضافی برای کمک به عملکرد مواد شیمیایی مثل پتاسیم، يعني در واقع خودشان را طبعاً resuscitate. يك نسخه از چه قدرتی به سرخجه اليعازر" ناميد. Darwinism Zombie ملاقات می مانند اسپارت و چيزی نمی دانم.